چرا دانشجویان بین المللی چمدان های خود را می بندند؟


عکس از محمد خسروانی، تصویر پس زمینه توسط istock

محمد حسنروانی برای شروع کار در زمینه هوش مصنوعی به کانادا رفت. اکنون، پس از شش ماه جستجوی شغل بی‌ثمر، او به آمریکا نگاه می‌کند

محمد خسروانی

10 ژوئن 2024

بزرگ شدن در تهران در دهه 2010، از کودکی شیفته کامپیوتر بودم. مانند بسیاری از بچه های هم نسل خود، ساعت های بی شماری را صرف بازی های ویدیویی کردم. من بی نهایت کنجکاو بودم که بدانم چه فناوری دنیای ما را شکل داده است.

زمانی که زمان انتخاب مسیر دانشگاه فرا رسید، تصمیم گرفتم در رشته مهندسی کامپیوتر تحصیل کنم. به نظر یک تصمیم طبیعی بود. با این حال، در آن زمان من از دانشگاه فارغ التحصیل شده بودم در سال 2022 علاقه خود را به توسعه نرم افزار سنتی از دست دادم. این زمینه ثابت بود و فرصت کمی برای رشد یا نوآوری ارائه می کرد. می‌دانستم که اگر در توسعه نرم‌افزار بمانم، روز به روز در چرخه تکراری توسعه برنامه‌ها و وب‌سایت‌ها گیر می‌آورم.

در عوض، به سمت هوش مصنوعی گرایش پیدا کردم. بخش هوش مصنوعی به سرعت در حال پیشرفت است و هر روز چیزهای جدیدی برای کشف ارائه می دهد. من عناوین زیادی را دیدم که چگونه پردازش زبان طبیعی جهان را تغییر می دهد و می خواستم در آن فضا کار کنم. با مطالعه ویدیوهای یوتیوب در مورد یادگیری ماشینی، شبکه های عصبی و درک زبان طبیعی، همه چیز را یاد گرفتم تا دانش فنی خود را گسترش دهم. هدف من گرفتن مدرک کارشناسی ارشد در هوش مصنوعی و سپس شروع حرفه ای در پردازش زبان طبیعی و به طور بالقوه توسعه مدل های خودم بود.

اما زیرساخت‌ها و سرمایه‌گذاری‌های هوش مصنوعی ایران بسیار عقب‌تر از بسیاری از کشورهای دیگر در سراسر جهان بود و مشاغل هوش مصنوعی در ایران به مراتب کمتر از غرب پرداخت می‌کردند. همزمان، ایران بی‌ثباتی سیاسی و ناآرامی‌های اجتماعی زیادی را تجربه می‌کرد (و هنوز هم دارد)، به‌ویژه حول محور اقتدارگرایی حکومت و نابرابری جنسیتی در کشور. (این ناآرامی های اجتماعی اندکی پس از خروج من از ایران به اعتراضات سراسری تبدیل شد که جرقه آن تراژدی مهسا امینی بود که در سال 2022 پس از دستگیری به اتهام نقض قوانین حجاب اجباری ایران در بازداشت پلیس جان باخت.) ایران همچنین تنش های سیاسی با آمریکا و اسرائیل دارد و من از زندگی با ترس دائمی از جنگ احتمالی خسته شده ام. من یک زندگی امن تر و پایدارتر در جای دیگر می خواستم. مجبور شدم کشور مادری ام را ترک کنم.

من در کودکی زبان انگلیسی را از طریق برنامه های فوق برنامه و تماشای فیلم های هالیوودی آموختم، بنابراین به دنبال فرصت هایی در کشورهای انگلیسی زبان مانند کانادا، ایالات متحده و بریتانیا بودم. ایالات متحده اولین انتخاب من بود: بزرگترین بخش هوش مصنوعی با بیشترین پتانسیل را داشت. اما تعداد بسیار کمی از دانشجویان ایرانی ویزای دانشجویی آمریکا دریافت کرده اند. شانس تایید من کم بود من همچنین باید یک مصاحبه طولانی با یک افسر کنسولی انجام دهم که یک بررسی کامل سوابق انجام می دهد. بیشتر شبیه یک بازجویی به نظر می رسید تا مصاحبه، که من را سرگردان کرد.

سپس به فکر کانادا افتادم. اگرچه بخش هوش مصنوعی کوچکتر از ایالات متحده بود، من چندین دوست داشتم که قبلاً به آنجا نقل مکان کرده بودند و آنها به خوبی از زندگی در آنجا صحبت می کردند. آنها به من گفتند که کانادا یک مکان آرام است و من مانند ایران نگران مشکلات سیاسی نخواهم بود. من برای پنج دانشگاه کانادا درخواست دادم و در نهایت با رئیس برنامه کارشناسی ارشد هوش مصنوعی در دانشگاه لیک هد در تاندر بی، انتاریو تماس گرفتم. او تحت تاثیر وسعت دانش فنی من قرار گرفت و پیشنهادی باورنکردنی به من داد: با همکاری موسسه Vector، یک مرکز تحقیقاتی هوش مصنوعی در تورنتو، Lakehead بورسیه ای را ارائه می دهد که تمام هزینه تحصیل من را پوشش می دهد. من بلافاصله موافقت کردم.

من در سپتامبر 2022 به کانادا آمدم تا برنامه دو ساله خود را شروع کنم. من زیاد به خارج از ایران سفر نکرده بودم و خیلی دوست داشتم زندگی در نقطه دیگری از دنیا را تجربه کنم. قیمت اجاره در خلیج تاندر بسیار ارزان تر از شهری بزرگ مانند تورنتو بود. کمک هزینه تحصیلی من هم بخشی از هزینه های زندگی ام را تامین می کرد که خیلی کمک کرد. یک اتاق به قیمت 650 دلار اجاره کردم یک ماه در خانه ای که با دو هم اتاقی مشترک بودم.

وقتی وارد زندگی جدیدم شدم، مشکلی با بار دوره ام نداشتم. بزرگترین چالش من انتقال از زندگی در شهر بزرگ و شلوغ تهران به خلیج تندر بود، جایی که خیابان های محله من تقریباً همیشه خالی بود. هر چه هوا سردتر می شد، افراد کمتری را می دیدم. این یک شوک فرهنگی بزرگ بود. اطراف من را طبیعتی زیبا احاطه کرده بود، مانند صخره‌ای معروف که نام پارک استانی غول خواب را به آن داده است، اما کار زیادی برای انجام دادن وجود نداشت، به خصوص در زمستان که برف شدید شروع شد. در تهران، بیشتر شب‌های هفته در کافی‌شاپ یا رستوران‌ها معاشرت کردن معمول است، اما در Thunder Bay به دلیل هزینه‌های بالای بیرون رفتن در کانادا، این امکان وجود نداشت. می‌خواستم روی درس‌هایم تمرکز کنم، بنابراین کار نمی‌کردم و باید هزینه‌هایم را با دقت مدیریت می‌کردم. سخت بود که هر روز در اتاقم بمانم و حتی در مسافرت خودم را محدود کنم. گاهی اوقات احساس افسردگی و انزوا می کردم. اما مطمئن بودم که وقتی شغلی پیدا کردم و زندگی را در کانادا شروع کردم، این فداکاری ها ارزشش را دارد. به تدریج سرعت کمتری از زندگی در Thunder Bay به من رسید. تابستان بعد از سال اول، برای دیدار دوستانم به تورنتو پول خرج کردم. در کمال تعجب، شهر را برایم پر سر و صدا و شلوغ دیدم. حتی دلم برای تاندر بی تنگ شده بود.

در پایان سال 2023 تقریباً برنامه خود را تمام کردم و در بهار برای دفاع از پایان نامه خود آماده می شدم. به من گفتند که بازار کار کانادا بسیار رقابتی است، بنابراین شروع به جستجوی کار کردم. من برای مشاغل در LinkedIn و Glassdoor درخواست دادم و روزانه دو یا سه درخواست ارسال می کردم. اما من به طور متوسط ​​حدود دو مصاحبه در ماه انجام دادم و هیچ کدام به پیشنهاد کاری منجر نشد. من از یک معلم در موسسه وکتور خواستم که به بهبود رزومه من کمک کند. او به من گفت که با توجه به تجربه پردازش زبان طبیعی که برای خلاصه‌های متنی از داده‌ها مانند پست‌های رسانه‌های اجتماعی استفاده می‌کردم، برای یافتن کار مشکلی ندارم. اما او همچنین به من هشدار داد که در کانادا، مشاغل در بخش هوش مصنوعی معمولاً از طریق ارجاعات و اتصالات پر می شوند – حتی اگر در سایت های شغلی پست شوند. او گفت که در بسیاری از موارد کارفرمایان احتمالاً حتی برنامه هایی مانند من را در نظر نمی گرفتند.

پس از نزدیک به شش ماه جستجوی بدون موفقیت، فکر می کنم حق با او بود. من برنامه ام را کامل کردم و از پایان نامه خود دفاع کردم که معمولاً باعث جشن می شد. اما من احساس بی روحی و سردرگمی می کنم زیرا در مورد قدم بعدی خود مطمئن نیستم. می‌دانم که شبکه‌سازی حیاتی است، اما به‌ویژه برای من به عنوان یک مهاجر که در جامعه‌ای منزوی مانند Thunder Bay زندگی می‌کنم، دشوار است. من با افرادی رقابت می کنم که در مراکز فناوری مانند تورنتو شبکه ایجاد کرده اند.

بسیاری از دانشجویان مهاجر در گروه من، از جمله تعدادی از ایران، برای یافتن شغل در رشته های خود با مشکل مواجه هستند. برخی برای تامین هزینه های خود مشاغل نرم افزاری را خارج از حوزه تخصصی خود انتخاب کرده اند. برخی دیگر حتی به عنوان راننده اوبر کار می کنند. اما وقتی هزینه چیزهایی مانند بنزین و تعمیر و نگهداری خودرو را در نظر بگیرید، احتمالاً اندکی بیشتر از حداقل دستمزد دریافت خواهید کرد. فکر کردم به تورنتو یا ونکوور بروم تا به جستجوی شغلم کمک کنم، اما اجاره بها در آنجا حتی گران‌تر می‌شود و فشار بر من برای یافتن کار بسیار بیشتر می‌شود.

من در حال حاضر یک قرارداد کوتاه مدت برای توسعه یک دستیار مجازی برای یک استارتاپ محلی در Thunder Bay دارم. این قرارداد فعلاً به تأمین هزینه‌های من کمک می‌کند، اما زمان من در حال اتمام است. با این نرخ، من فقط دو یا سه ماه دیگر قادر به پرداخت اجاره و خرید مواد غذایی خواهم بود، بنابراین فشار یافتن کار بر من سنگینی می کند. من می توانستم یک شغل حداقل دستمزد در خرده فروشی پیدا کنم، اما زندگی در کانادا، حتی در Thunder Bay، به قدری گران است که می توانم از دستمزد به دستمزد زندگی کنم. من نمیخوام اینجوری زندگی کنم

این همه عدم اطمینان باعث شده است که به فرصت‌ها در ایالات متحده، از جمله موقعیت‌های دانشگاهی نگاه کنم. مقاله ای که من نوشتم توسط یک سازمان هوش مصنوعی منتشر شد و من در اواخر این ماه برای یک کنفرانس بزرگ به مکزیکو سیتی می روم. بسیاری از اساتید آمریکایی و استارت‌آپ‌های هوش مصنوعی در این کنفرانس حضور دارند و امیدوارم بتوانم با یکی از آنها به عنوان فرصتی برای یک شغل در ایالات متحده ارتباط برقرار کنم.

من خیلی ناامید و گیج هستم. به من برای تحصیل در اینجا بورسیه پیشنهاد شد، اما اکنون که در نقطه حساسی از شغلم هستم، نمی توانم جبران کنم. احساس می کنم رها شده ام.

من نسبت به کانادا و دانشگاه لیک هد احساس قدردانی و حتی وفاداری دارم که به من آموزش عالی ارائه کردند. با این حال، اگر نتوانم شغلی پیدا کنم، چگونه می توانم از خودم حمایت کنم؟ من دوست دارم در کانادا ساکن شوم و در نهایت ازدواج کنم. بدون یک شغل پایدار، نمی توانم این سفر را آغاز کنم.

دیدگاهتان را بنویسید