ما به کانادا آمدیم تا یک خانواده باشیم


عکس از کلودین بالتازار

به عنوان یک زوج همجنس گرا در فیلیپین، ما همیشه هم اتاقی ستایش می کنیم. در اینجا ما آینده ای را داریم که می خواهیم.

جیمی کنستانتینو

22 مه 2024

در سال 2011 در رشته اقتصاد تحصیل کردم در دانشگاهی در فیلیپین آن سال به یک گروه تئاتر موزیکال در پردیس پیوستم و یکی از دوستانم به شوخی گفت که من جایگزین یکی دیگر از اعضای گروه می شوم: پسری کمی بزرگتر از من که مدرک ارتباطات داشت و در حال ترک کشور برای کار در خارج از کشور بود. من فقط یک بار قبل از رفتنش با او ملاقات کردم و در طول آن برخورد کوتاه هیچ کدام از ما به همجنس بودن دیگری مشکوک نشدیم، اگرچه من قطعاً به او علاقه داشتم.

ما در Tinder در سال 2016 ملاقات کردیم. ما رابطه مان را احیا کردیم و هر چقدر هم که کلیشه ای به نظر می رسد، کمی عاشقانه تندباد داشتیم. او به تازگی یک رابطه پنج ساله را چند هفته قبل به پایان رسانده بود و من خودم اخیراً به یک رابطه پایان داده بودم. ما محتاط بودیم که چقدر سریع عاشق همدیگر می شویم (می دانستم که او یک حقه است، اما می ترسیدم برای او یک ریباند باشم). چند سالی می‌گذرد، اما در سال 2018 با هم زندگی می‌کنیم و زندگی را به عنوان یک زوج تنظیم می‌کنیم. و همانطور که ما شروع به برنامه ریزی برای آینده خود کردیم، متوجه شدیم که زندگی ما به عنوان همجنسگرایان فیلیپینی همیشه پیچیده خواهد بود. از زمان استعمار اسپانیایی ها در دهه 1500، فیلیپین فرهنگ سنتی کاتولیک قوی را حفظ کرده است – امروزه این کشور یکی از تنها دو کشور در جهان است که طلاق در آن غیرقانونی است (دیگری واتیکان). همجنس گرا بودن غیرقانونی نیست، اما جامعه همجنس گرایان مدت هاست که برای قوانین ضد تبعیض مبارزه کرده است و حقوق همجنس گرایان واقعاً بخشی از گفتگوی ملی نیست. در ابتدای رابطه‌مان، اغلب به ما خیره می‌شدند که در مکان‌های عمومی دست در دست هم می‌گرفتیم، مخصوصاً از بچه‌های کنجکاوی که با عجله پدر و مادرهای ناجور آنها را دور می‌کردند، یا خاله‌های نفرت‌انگیزی که سرشان را به نشانه عدم تأیید تکان می‌دادند. والدین ما مدام به ما می گفتند که بچه دار نشویم. آنها می ترسیدند که کودک در معرض رفتار متعصبانه همسالان قرار گیرد. مایه شرمساری است، به خصوص به این دلیل که قبل از استعمار، فرهنگ ما افرادی را که با جنسیت یا دوتایی های جنسی مطابقت نداشتند، بسیار می پذیرفت.

بسیاری از دوستان ما در روابط دگرجنس‌گرا بودند و می‌دانستند که قانونی در فیلیپین برای محافظت از جامعه دگرباشان جنسی+ وجود ندارد، اما حتی آن‌ها هم همه چالش‌هایی را که ما با آن مواجه خواهیم بود، درک نمی‌کردند. بدون توانایی ازدواج یا حتی به رسمیت شناخته شدن به عنوان یک زوج معمولی، من و شوهرم هرگز از حقوق یکسانی مانند زوج های عادی برای داشتن دارایی مشترک برخوردار نخواهیم بود. ما نمی‌توانیم به‌عنوان یک زوج بچه‌ها را به فرزندی قبول کنیم، و اگر یکی از ما جداگانه فرزندخواندگی کنیم و بعد بمیریم، دیگری هیچ رابطه ای با کودک از نظر قانون وجود ندارد. ما در مورد موردی شنیدیم که این اتفاق برای یکی از دوستان یکی از دوستان رخ داده است – نمی دانیم چرا، اما خانواده شریک زندگی آنها کودک را بردند. هیچ قانون ارث همجنس گرایان در فیلیپین وجود ندارد. حتی در بیمارستان، اگر شوهرم در مراقبت های ویژه بود، اجازه ملاقات با او را نداشتم. به عبارت دیگر، ما می توانستیم به عنوان یک زوج زندگی کنیم، اما از نظر دولت نمی توانستیم خانواده باشیم. در عوض، ما برای همیشه هم اتاقی خواهیم بود.

ما می‌دانستیم که باید مهاجرت کنیم تا زندگی‌ای را که می‌خواهیم داشته باشیم – مهم این نیست که اگر کجا و چه زمانی است. علاوه بر عدم شناسایی رسمی تمایلات جنسی ما، مشکلات دیگری در زمینه کیفیت زندگی داشتیم. فساد و آلودگی در فیلیپین بسیار زیاد است. دولت برنامه ریزی خوبی برای آینده ندارد و موج گرما و سیل در حال افزایش است. این امر تا حدی به دلیل محیط طبیعی است که نسبت به بسیاری از مکان‌ها بیشتر در معرض بلایا است، اما بخشی از آن به دلیل عدم آمادگی جامعه است. زمانی که در دانشگاه بودم، طوفان کوئتزال را تجربه کردم که به دلیل ترکیدن سد باعث سیل عظیم در مانیل شد. بسیاری از دوستان نزدیک خانه هایشان ویران شد. مقامات بعداً متوجه شدند که سد در حین ساخت و ساز به دلیل فساد در معرض خطر قرار گرفته است. سپس، در یک تکلیف فروش درست خارج از دانشگاه، با ابر طوفان هایان مواجه شدم که جزایر شرقی فیلیپین را ویران کرد. اینها خاطرات اصلی من هستند. من از دولت فیلیپین به خاطر برنامه ریزی ضعیفش برای بلایای طبیعی و نحوه مدیریت امدادرسانی در بلایای طبیعی ناراحت شدم. تغییرات آب و هوایی به رسمیت شناخته شده است، اما بیشتر سیاستمداران عقب نشسته اند. مثل همجنس گرا بودن است: همه می دانند که وجود دارد، اما به طور رسمی به رسمیت شناخته نشده است.

وقتی همه دلایلمان را بیان کردیم، دوستانمان کاملاً از حرکت ما حمایت کردند. ما در سال 2021 در نیویورک ازدواج کردیم، اگرچه می‌دانستیم که در کشور ما به رسمیت شناخته نمی‌شود. ما می خواستیم خودمان را در فضایی جشن بگیریم که این امکان را به ما می داد. در اواسط همه‌گیری، در زمان Omicron بود، بنابراین ما یک مراسم کوچک در فضای باز در پارک مرکزی با دوستانی که قبلاً در ایالات متحده زندگی می‌کردند برگزار کردیم. خانواده های ما به صورت زنده از آن سوی دنیا با ما جشن گرفتند.

سند ازدواج قطعا برنامه های مهاجرتی ما را تسریع کرد. ما کشوری می‌خواستیم که سیاست مهاجرتی روشنی داشته باشد، بنابراین ایالات متحده از میز خارج شد – سیستم قرعه‌کشی آن که نامزدها را به‌طور تصادفی انتخاب می‌کند، بسیار نامشخص بود. من دوستانی را می شناسم که صدها هزار دلار برای تحصیل در دانشگاهی در آمریکا هزینه کرده اند، اما هنگام درخواست اقامت دائم رد شده اند. ناگفته نماند که سیاست های رسمی دوستانه دگرباشان جنسی کانادا، مانند به رسمیت شناختن ازدواج همجنس گرایان، آنها را در فهرست مقاصد بالقوه قرار داده است، اما سیستم امتیازدهی برای ارزیابی مهاجران بالقوه نیز که امتیازات را بر اساس تجربه کاری و تحصیلات و موارد دیگر به آنها اختصاص می دهد. عوامل. . اقامت دائم را تضمین نمی کند، اما معیارها واضح است، بنابراین می توانید برای آن تلاش کنید. و ما احساس می کردیم کاندیدای خوبی هستیم. من به عنوان یک مدیر حساب کلیدی برای Procter & Gamble در فیلیپین کار کردم و یک تجارت مشاوره موفق را با شرکای خود تأسیس کردم. شوهرم در بازاریابی برای یک شرکت فناوری بین المللی بزرگ کار می کرد و برای دیدن من به فیلیپین رفت و آمد می کرد. ما می‌خواستیم به جایی برویم که بتوانیم با مجموعه مهارت‌هایمان موفق شویم و تجارت عمدتاً به زبان انگلیسی انجام می‌شد که از کودکی با تاگالوگ صحبت می‌کردیم. (یک نمره دیگر در سیستم امتیازدهی، مهارت زبان است.)

تگ alt وجود ندارد

من تابستان گذشته به تورنتو آمدم، چند روز قبل از او. زمان‌هایی بود که من از کارایی نسبی سیستم‌های کانادایی در شگفت بودم. من برای روز دومی که اینجا بودم یکسری کارهای اداری را برنامه ریزی کردم، فکر می کردم یک هفته طول می کشد تا آنها را کامل کنم. با شوهرم شوخی کردم که همه کارها را در چهار ساعت انجام دادم. راه اندازی SIN، گرفتن خط تلفن؛ این نوع چیزها برای همیشه در فیلیپین طول می کشد. من حتی تحت تاثیر وسایل حمل و نقل عمومی قرار گرفتم – در خانه مسیرها جایی که بیشتر مردم به آنها نیاز دارند نمی روند و مسافران مانند ماهی ساردین پر شده اند. من می دانم که برخی از مردم تورنتون از TTC شکایت دارند، اما در مقایسه با سیستم حمل و نقل در خانه نسبتا کارآمد است.

چند هفته اول ما در تورنتو بیشتر به پیاده روی سپری شد، و آنچه که تجربه کردیم دوباره تأیید کرد که انتخاب درستی انجام داده ایم. حتی چیزی به سادگی بسیاری از پارک های عمومی یک تجربه جدید بود. در مانیل، آنها تقریباً وجود ندارند و آلودگی اغلب برای استفاده از آنها بسیار سمی است. لایه‌ای از دود خاکستری پایدار وجود دارد که تا زمانی که رانندگی در خارج از کشور را شروع نکردم متوجه غیرعادی بودن آن نشدم. آب و هوا برای پیاده روی در اینجا بسیار بهتر است – بله، حتی زمانی که هوا سرد است. یکی از اولین چیزهایی که هنگام پیاده شدن از هواپیما در کانادا متوجه شدم این بود که نفس کشیدن چقدر راحت بود. مواردی وجود دارد که به افراد خانه توصیه می شود که به دلیل گرما از خانه بیرون نروند. خانواده من برای من شاخص های گرمایی می فرستند که 50 و 55 درجه سانتیگراد را نشان می دهد. مردم در فیلیپین بر اثر گرمازدگی جان خود را از دست می دهند و امواج گرما و طوفان ها با گرم شدن آب و هوا رایج تر و شدیدتر می شوند.

امروز برای MBA در دانشگاه تورنتو تحصیل می کنم و این سفر شگفت انگیزی بود که خودم را به چالش کشیدم و با برخی از بهترین ذهن ها در کانادا تعامل داشتم. احساس می‌کردم ماهی بزرگی در یک برکه کوچک در فیلیپین هستم، اما اکنون احساس می‌کنم می‌توانم حرفه‌ام را به سطح بالاتری برسانم. و شوهرم توانست از سمت خود در دفتر سنگاپور شرکت خود به کانادا منتقل شود.

میدونم خوش شانسم مادرم از ابتدا از من حمایت کرد و پدرم در نهایت علی رغم اعتقادات مذهبی اش مرا پذیرفت. من از داشتن شوهری بسیار آینده نگر و با استعداد سپاسگزارم. من می‌دانم که داستان ما لزوماً برای مردان همجنس‌گرا در فیلیپین رایج نیست، و بسیاری از همجنس‌گرایان بیشتر برای پذیرفته شدن در خانواده‌هایشان تلاش می‌کنند. و البته هنوز مشکلاتی در کانادا وجود دارد که ما قصد داریم برای اقامت دائم اقدام کنیم. اگرچه بازار کار در اینجا پتانسیل درآمد بیشتری دارد، اما ورود به آن دشوارتر است. و همانطور که می دانید، بازار مسکن در اینجا بسیار پیچیده است. اما ما سعادتمندیم که زندگی‌مان را در جایی می‌سازیم که – به همان اندازه که گفتنش دردناک است – لیاقت ما را دارد.

همانطور که گفته شد آنگوس مک کال

دیدگاهتان را بنویسید