پائولو دا کوستا خانه، زمان و سنت را بررسی می کند


محتوای مقاله

پائولو دا کاستا قصد نوشتن خاطرات را نداشت.

این نویسنده ساکن کلگری قبلاً غیرداستانی نوشته است، اما اقامت شش ماهه او با خانواده اش در پرتغال در سال 2015 در اصل به این منظور بود که به فرزندانش اجازه دهد تا قبل از رسیدن به سن مدرسه در فرهنگ دیگری غوطه ور شوند. کوچکترین فرزند او، عماری، یک نوزاد بود. اما بزرگ‌ترین او، کوآ، در آن زمان چهار ساله بود. زمانی که آنها از محدوده امن محله آرام خود در ویکتوریا خارج شدند، داکوستا از نحوه واکنش کوآ به دنیای کاملاً متفاوت اطرافش متعجب شد. او فکر کرد ارزش دارد که چند مشاهدات را برای آیندگان یادداشت کند.

تبلیغات 2

محتوای مقاله

دا کوستا می‌گوید: «زمانی که کوآ شوک فرهنگی و زبان و همه اینها را پشت سر می‌گذاشت، این پاسخ‌های شگفت‌انگیز را دریافت می‌کرد و لحظات فوق‌العاده‌ای دردناک بود که من شروع به ضبط کردم». “وقتی فهمیدم تعداد زیادی از آنها را دارم، فکر کردم بهتر است آنها را کنار هم بگذارم و ببینم چه اتفاقی می افتد.”

او آنچه را که در اختیار داشت به مجله کوئینز کوارترلی در کینگستون، یک مجله دانشگاهی و فرهنگی فرستاد و در عرض 24 ساعت پاسخی دریافت کرد که می‌گفت می‌خواهند منتشر کنند.

دا کوستا می‌گوید: «من متوجه شدم که باید به یک وتر برخورد کرده باشم، و این می‌تواند چیز مهمی باشد.

به آسمان آبی اعتماد کن: مراقبه در مورد پدر بودن از این مشاهدات متولد شد. این خاطره ای است که رشد کوآ را در یک فرهنگ متفاوت در طول شش ماه روایت می کند. دی کوستا که به صورت نامه‌هایی به پسرش به صورت دوم شخص نوشته شده است، نه تنها واکنش چشمان باز پسرش به دنیا را بررسی می‌کند، بلکه تغییراتی را که در خانه دوران کودکی‌اش در واله دو کامپرا از زمانی که او چندین دهه آن را ترک کرده است، رخ داده است. پیش.

آنچه ظاهر می‌شود فقط یک قصیده ملایم برای پسرش نیست، بلکه انعکاسی از دوران کودکی خود، گذر زمان و تغییر انتظارات مردانگی است که همه در پس زمینه «تپه‌های پلکانی و پوشیده از انگور پرتغال» قرار دارند.

محتوای مقاله

تبلیغات 3

محتوای مقاله

اگرچه تغییر کرده است، اما دهکده ای که دا کوستا دوران کودکی خود را در آن گذرانده است، هنوز هم زیبایی خاصی دارد. کوآ بلافاصله متوجه آن شد، حتی اگر واژگان چهار ساله او همیشه نمی توانست آن را با کلمات کوتاه بیان کند.

دا کوستا می‌گوید: «چیزی که عمیقاً او را تحت تأثیر قرار داد، احساس اجتماع و احساس ارتباط با اصل و نسب یا میراث یا تاریخ بود. برای او عجیب بود که مردم شهر فقط او را در آغوش گرفتند، مثل اینکه او یکی از آنها در تمام مدت بود، آن احساس تعلق. او می گفت: “بابا، مردم اینجا با شما صحبت می کنند و توجه می کنند.” در ویکتوریا، سگ ها بیش از کودکان مورد توجه قرار می گیرند. مردم فقط با او صحبت می‌کردند، و اینجا در کانادا، معمولاً با یک کودک صحبت نمی‌کنید.”

خانه ای که در آن اقامت داشتند پر از عکس های اجدادشان بود. داستان ها حول محور خاله ها و پدربزرگ ها می چرخید. به قدری که کوآ که در ایده مرگ و میر مهارت خاصی نداشت، احساس کرد که باید با آنها ملاقات کند.

دا کوستا گفت: “او گفت، “بیا برویم و آنها را ملاقات کنیم.” “بنابراین من او را به گورستان بردم و در آنجا در حال معاشرت بودیم و او دقیقاً شبیه “وای” بود. فکر می کنم این احساس تعلق بسیار غیرمنتظره بود. او آن را در استخوان هایش احساس کرد.»

تبلیغات 4

محتوای مقاله

پرتغال روستایی یک مکان خانوادگی دوستانه و بسیار سنتی است. دا کوستا گفت که تحت تأثیر قرار گرفته است که کوآ چگونه سنت را به چالش می کشد.

دا کوستا می‌گوید: «او از نظر برخی از انتظارات فرهنگی که فرهنگ‌های قدیمی‌تر ممکن است در مورد نحوه رفتار پسرانه داشته باشند، کاملاً آزاد بود. او برخی از آنها را به چالش خواهد کشید. می خواست عموهایش را در آغوش بگیرد که عمویش گفت: نه، نه. مردان اینجا در آغوش نمی گیرند، بلکه دست می دهند.” او به دنبال آن نخواهد رفت.”

مطالعه تغییر دیدگاه های مردانگی به سختی جدید است. دا کوستا می‌گوید، اما دیدن یک کودک که این انتظارات را در یک فرهنگ سنتی برآورده می‌کند، بسیار قدرتمند بود. مانند بسیاری از کشورهای اروپایی، وفاداری به تیم‌های مختلف فوتبال برای پسران یک آیین است. کوآ علاقه خاصی نداشت، بنابراین پدرش گاهی اوقات احساس می کرد که او را طرد می کنند.

او می گوید: «داشتن چنین توجه و آگاهی شگفت انگیز است. «از آنجایی که من با آن هماهنگ بودم، مبارزه را دیدم و چقدر ظریف مجبور شد خود را با آداب و رسوم و هنجارهای فرهنگی تطبیق دهد. من احساس درد و سردرگمی کردم و اینکه چگونه، اگر پسری حمایت نشود، می تواند تسلیم برخی از انتظارات خشن ما از پسرها شود. من یک مقاله در مورد ورزش دارم که در آن به پسرها آموزش داده می شود که احساسات خود را انکار کنند یا قورت دهند، رقابت کنند، برنده شوند و آسیب پذیر نباشند. شاهد بودن آن متفاوت است زیرا آن را خام می بینید. می بینید که با یک بچه چهار یا پنج ساله، وقتی به آنها اجازه داده می شود صحبت کنند و دقیقاً چه احساسی دارند بگویند – با کوآ، اینطور بود، “نه، من نمی خواهم در این بازی باشم اگر شما 'می‌خواهم آن را اینطور بازی کنم.' من تعجب می کنم که اگر به ما اجازه داده شود که به جای اینکه دائماً مجبور شویم مطابقت کنیم و در آن تفاوت ها از ما حمایت نشویم، همان چیزی باشیم که احساس می کنیم، ما به عنوان مرد یا پسر چه خواهیم بود.

تبلیغات 5

محتوای مقاله

این سفر تأثیری ماندگار بر کوآ و خواهر کوچکترش که اکنون 9 سال دارد داشت. خانواده سفر به خانه را به یک رویداد سالانه تبدیل کردند. دا کاستاس که اکنون در کلگری زندگی می کند، به طور فعال خود را در فرهنگ غوطه ور می کند.

دا کوستا می‌گوید: «اخیراً، آنها تصمیم گرفته‌اند که می‌خواهند پرتغالی را یاد بگیرند، بنابراین من باید هر شنبه آنها را در سراسر شهر به مدرسه پرتغالی ببرم. “این کاملا خواسته آنها بود، “شما باید ما را به آنجا ببرید.”

من چندین دهه است که می نویسم و ​​می دانم چه زمانی اولین کتابم منتشر شد و در دانشگاه تورنتو سخنرانی می کردم و نسل جدید کانادایی های پرتغالی در آن زمان از میراث خود بسیار خجالت می کشیدند و بسیاری از آنها می گفتند که چنین است. اسپانیایی یا ایتالیایی بودند. بنابراین بسیار خوب است که کوآ و عمری را می بینیم که به میراث خود افتخار می کنند. هیچ پنهان کاری یا تمایلی برای جا افتادن وجود ندارد. برای آنها کاملاً طبیعی است که بخواهند به زبان ها صحبت کنند و آن ارزش ها را قبول کنند، که با کلگری زمانی که من در دهه 1980 وارد شدم بسیار متفاوت است. آنقدرها هم چندفرهنگی نبود.»

مترجم، ویراستار و نویسنده دو زبانه، اولین اثر دا کاستا، بوی دروغ در سال 2002، برنده جایزه نویسندگان مشترک المنافع برای بهترین کتاب اول و جایزه کتاب میچل شهر کلگری شد. او همچنین کتابی از مقالات در مورد ورزش به نام های فراتر از گاوبازی و هاکی روی یخ، مقالاتی در مورد هویت، زبان و فرهنگ نوشتار و یک کتاب شعر پرتغالی به نام Notas-de-rodape نوشت.

در حالی که فرهنگ و روایت Trust the Bluer Skies خاص است، دا کوستا معتقد است که برای همه کانادایی ها جذاب خواهد بود.

او می‌گوید: «من فکر می‌کنم ممکن است با خوانندگان در کانادا و شاید در جاهای دیگر طنین‌انداز شود. ما این جنبش را حول فرهنگ ها و پرسش هایی در مورد هویت و هویت فرهنگی و اینکه چگونه به عنوان شهروند کانادایی ساخته شده ایم و چگونه این میراث را ادغام می کنیم، داریم.”

محتوای مقاله

دیدگاهتان را بنویسید